بیستم آذر ۱۳۳۹، در روستای مشانه از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد. پدرش شیرعلی، کشاورز بود و مادرش نسابیگم نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. از سوی جهاد سازندگی در جبهه حضور یافت. سوم خرداد ۱۳۶۱، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر و پیشانی، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.
شهید اسکندر امینی
وصیت نامه
به نام الله، پاسدار حرمت خون شهیدان، یار و یاور مستضعفان و محرومان.
خداوند قادر و متعال، شهادت با عزت و شرف در راه خویش را نصیب من کرده تا از خود نکاتى چند به عنوان یادگارى به جاى بگذارم.تاریخ انسان همیشه صحنه مبارزه حق با باطل بوده است; این لغت الهى است که حق، همیشه پیروز مىگردد. حال باطل به هر شکل که مىخواهد در بیاید مهم نیست. پس اگر ما ادعاى حقانیت داریم; باید هیچگونه بیمى به خود راه ندهیم که، ((نصر من الله و فتح قریب)) ولى این سخنان در هر زمان میزانى دارند; و میزان آن نیز در زمان ما، اولى الامر زمان، حضرت امام خمینى روحى فدا مىباشد پس بر ماست که هر چه بیشتر و دقیقتر دستورات; این پیر دلاور، نور جماران، وارث انبیاً ونایب بر حق امام زمان(عج) را که در شجاعت و شهامت و رنج کشیدن همچون پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) در صبر، پایدارى، بزرگوارى، همچون پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) مىباشد; تا جایى که جان و دل بپذیرد و عمل بنماید. آرى! پروردگار احدیت را سپاس مىگوییم; که به من فرصت داد تا اسلام را بشناسم و با جهل و خاموشى و شرک از دنیا نروم.
آرى انقلاب اسلامى باعث شد که من از زندگى پست و مادى و زودگذر دنیا خارج شوم و راه جاودانگى انسان را، بدانم. پروردگار عالمیان را سپاس مىگوییم که این نعمت بزرگ و گرانبها (امام امت، رهبر مستضعفان جهان، خمینى کبیر) را براى ما فرستاد تا ما را از ظلمت نجات داده و راه روشنایى را به ما نشان دهد; و ما را روانه میدانهاى مبارزه علیه کفر کند تا لولههاى تفنگمان را به طرف قلب کفر جهانى که به سرکردگى آمریکاى جنایتکار است; شوروى غارتگر و عمال پلید آنان، نشانه بگیرم. آرى! همین است. من مىروم تا به نداى; (هل
من ناصر ینصرنى) امام حسین(ع) لبیک بگویم. مدتهاست که به انتظار شهادت نشستهام و از خداوندمتعال به خاطر گناهان گذشتهام; آمرزش مىطلبم…
من مىروم به جایى که یاران حسین(ع) عاشقانه و با نیتى پاک جان خود را فداى (الله)، قرآن و اسلام مىکنند. جایى که مردان حق از تمام وابستگیهاى دنیوى چشم پوشى کردند و از زن و فرزند، خانواده، پدر و مادر خود دور شدهاند، تا به حق بپیوندند مىروم تا با خونم، خدمت کوچکى به اسلام و دینم کرده باشم چرا که اسلام به خون احتیاج دارد تا آبیارى شود .
و مستضعفان جهان از زیر سلطه ستمگران خلاصى یابند. من مىروم ولى از شما، پدر و مادر، دوستان و برادران و کسانى که این وصیت نامه را مىخوانید مىخواهم فقط تقوا پیشه خود کنید. اگر چه خودم از عهده آن بر نیامدهام، ولى شما را به این امر مهم، سفارش مىکنم. پدر، مادرم و عزیزانم، اگر خداوند بزرگ شهادت را نصیب من کرد در فراقم، گریه نکنید ناراحتى از خود نشان ندهید تا آنجا که
مىتوانید صبر کنید، همچون رهبرعزیزمان که در سوگ فرزند عزیزش; ((حاج آقا مصطفى)) که او را امید به آینده اسلام مىدانست هیچگونه ناراحت نشد; فقط سه بار گفت: ((انا لله و انا الیه راجعون)) آرى! مردان خدا باید اینگونه باشند. از عزیزترین چیزشان چشم پوشى کنند، چرا که در این صورت، خداوند آنان را بسیار دوست مىدارد.
اسمشان را در گروه صابرین ثبت مىنماید. امام جعفر صادق(ع)، درباره صابرین مىفرماید: هر کس از مومنین به بلایى گرفتار شود، صبر کند، برایش اجر هزار شهید دارد.
((این مختصرى تذکراتم را به صورت وصیت نامه از خود باقى مىگذارم – والسلام
سرباز کوچک امام خمینى ((اسکندر امینى))
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدى، حتى کنار مهدى خمینى را نگهدار
تاریخ ۱۳۶۵/۵/۹
محل شهادت: در یکى از محورهاى برون مرزى
شهید احمد الله یاری
سردار شهید احمد اللهیاری در تاریخ ۷ تیر متولد می شوند در ۷ تیر اسمش برای حج درمیاد که عازم جبهه می شود در۷ تیر ازدواج می کند در۷ تیر تنها دخترش به دنیا می آید ۷ تیر به عضویت سپاه در میاد
و در ۷ تیر به شهادت می رسد.
شهید احمد اللهیاری سردار غریبی که بهشتی شد؛ هفتم تیر آمد و ۲۸ سال بعد در همان تاریخ عروج کرد. اگر از تاکستان به سمت قزوین حرکت نمایی با تابلویی برخورد خواهی کرد که مزین به عکس ۲۰ شهید سرافراز است. در این تابلو چنین نوشته شده است: «به شهر شهید پرور خورهشت خوش آمدید.
خورهشت قدمگاه اولین شهید منطقه قاقازان شهید اکبر آخوندی است که روز ۲۲ بهمن ۵۷ در تهران به شهادت رسید. این روستا با تقدیم ۲۰ شهید و تعداد زیادی رزمنده و جانباز در منطقه و استان به ایثارگری معروف است.از شهدای شاخص این روستای عابد پرور و متعهد به اسلام و انقلاب می توان به شهیدان سردار احمد الهیاری اشاره کرد.
سردار احمد الهیاری سرداری است که با وجود اینکه ۲۸ سال داشت اما ره صد ساله را در این سال های عمر طی کرد. این شهید والامقام هفتم تیر ۱۳۳۸، در روستای خورهشت از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش شعبانعلی (فوت۱۳۵۰) و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند و مزین به لباس سبز پاسداری از حریم اسلام وانقلاب گشت. سال ۱۳۶۵ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد.
هفتم تیر ۱۳۶۶، با سمت مسئول محور قمر بنی هاشم لشکر ۸ نجف اشرف در سردشت آذربایجان غربی توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع در خورهشت است. سردار شهید «احمد اللهیاری» در عملیاتهای متعددی فرمانده گردان بود و یکی از کسانی است که همواره مورد توجه سردار شهید احمد کاظمی بود.
شهید صفر اسمعیلی
صفر اسماعیلی، دهم مهر ۱۳۳۵، در روستای حسینآباد از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش علی، کشاورز بود و مادرش صاحب نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال ۱۳۵۳ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و دو دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. سی و یکم فروردین ۱۳۶۷، با سمت معاون فرمانده گردان در شیخمحمد عراق بر اثر اصابت ترکش به سر و سینه، شهید شد . مزار او در گلزار شهدای روستای خاکعلی تابعه شهر آبیک قرار دارد. برادرش ولی نیز به شهادت رسیده است.
شهید مجتبی آقایی
مجتبی آقایی، دوم فروردین ۱۳۳۲، در روستای دستجرد علیا از توابع شهرستان قزوین به دنیا آمد. پدرش عباس، کشاورز بود و مادرش عالم خانم نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار بود. سال ۱۳۵۲ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. سی ام مهر ۱۳۶۰، با سمت فرمانده عملیات در قزوین مورد سوء قصد گروه های ضد انقلاب قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهرستان زادگاهش واقع است.
شهید محمدجعفر آشوری
آشوری، محمدجعفر: سوم مرداد ۱۳۴۲، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش احمدعلی، خواربار فروش بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان سطح یک در حوزه علمیه درس خواند. طلبه و پاسدار بود. شانزدهم فروردین ۱۳۶۲، در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش در رودخانه غرق شد و به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
امیر سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی
عباس بابایی، در سال ۱۳۲۹ در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود. وی دوره ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۴۸، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد. عباس بابایی در سال ۱۳۴۹، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت و پس از بازگشت با ورود هواپیماهای پیشرفته اف – ۱۴ به نیروی هوایی، وی که جزء خلبانهای تیزهوش و ماهر در پرواز با هواپیمای شکاری اف – ۵ بود، به همراه تعداد دیگری از همکاران برای پرواز با هواپیمای اف – ۱۴ انتخاب و به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد. با اوجگیری مبارزات علیه نظام ستمشاهی، بابایی به عنوان یکی از پرسنل انقلابی نیروی هوایی، در جمع دیگر افراد متعهد ارتش به میدان مبارزه وارد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وی گذشته از انجام وظایف روزمره، به عنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه، به پاسداری از دستاوردهای پرشکوه انقلاب اسلامی پرداخت. بابایی با دارا بودن تعهد، ایمان، تخصص و مدیریت اسلامی چنان درخشید که شایستگی فرماندهی وی محرز و در تاریخ ۱۳۶۰/۵/۷، فرماندهی پایگاه هشتم هوایی بر عهده او گذاشته شد. به هنگام فرماندهی پایگاه با استفاده از امکانات موجود آن، به عمران و آبادانی روستاهای مستضعف نشین حومه پایگاه و شهر اصفهان پرداخت و با تامین آب آشامیدنی و بهداشتی، برق و احداث حمام و دیگر ملزومات بهداشتی و آموزشی در این روستا، گذشته از تقویت خط سازندگی انقلاب اسلامی، در روند هر چه مردمی کردن ارتش و پیوند هر چه بیشتر ارتش با مردم خدمات شایان توجهی را انجام داد. بابایی، با کفایت، لیاقت و تعهد بی پایانی که در زمان تصدی فرماندهی پایگاه اصفهان از خود نشان داد، در تاریخ ۱۳۶۲/۹/۹ با ارتقاء به درجه سرهنگی به سمت معاون عملیات نیروی هوایی منصوب و به تهران منتقل گردید. او با روحیه شهادت طلبی به همراه شجاعت و ایثاری که در طول سالها، در جبهههای نور و شرف به نمایش گذاشت، صفحات نوین و زرینی به تاریخ دفاع مقدس و نیروهای هوایی ارتش نگاشت و با بیش از ۳۰۰۰ ساعت پرواز با انواع هواپیماهای جنگنده، قسمت اعظم وقت خویش را در پرواز های عملیاتی و یا قرارگاهها و جبهههای جنگ در غرب و جنوب کشور سپری کرد و به همین ترتیب چهره آشنای «بسیجیان» و یار وفادار فرماندهان قرارگاههای عملیاتی بود و تنها از سال ۱۳۶۴ تا هنگام شهادت، بیش از ۶۰ مأموریت جنگی را با موفقیت کامل به انجام رسانید. وی برای پیشرفت سریع عملیاتها و حسن انجام امور، تنها به نظارت اکتفا نمیکرد، بلکه شخصاً پیشگام میشد و در جمیع مأموریتهای جنگی طراحی شده، برای آگاهی از مشکلات و خطرات احتمالی، اولین خلبان بود که شرکت میکرد. بابایی به علت لیاقت و رشادتهایی که در دفاع از نظام، سرکوبی و دفع تجاوزات دشمنان از خود بروز داد، در تاریخ ۱۳۶۲/۲/۸ به درجه سرتیپی مفتخر گردید. تیمسار عباس بابایی صبح روز پانزدهم مرداد ماه سال ۱۳۶۶ مصادف با روز عید قربان همراه یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای آموزشی اف-۵ از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد. وی پس از انجام دادن مأموریت، به هنگام بازگشت، در آسمان خطوط مرزی، هدف گلولههای تیربار ضد هوایی قرار گرفت و از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله به شهادت رسید.